انقلاب اسلامي براي رسيدن به تمدن نوين اسلامي به نقشه راه نياز دارد كه بيانيه گام دوم انقلاب ابلاغي رهبر معظم انقلاب اين نقش را در جنگ ارادهها براي عبور از موانع بر عهده گرفته است. گفتني است، تحقق اين موضوع به الزاماتي نياز دارد.
امروز نظام اسلامي از پنج قدرت بالفعل براي عبور از دولتسازي و نيل به مراحل جامعه اسلامي و تمدن اسلامي برخوردار است. در اين ميان نقش يكي از مؤلفهها راهبرديتر است و دقيقاً نظام سلطه در تاكتيك مذاكره، زير سايه راهبرد فشار حداكثري، اين مؤلفه را نشانه گرفته است.
اين پنج قدرت بالفعل نظام عبارتند از: قدرت ژئوپليتيك، قدرت دفاعي بومي، قدرت منطقهاي، قدرت علمي فناوري و قدرت توليد انسجام ملي. اگرچه هريك از مؤلفههاي ذكر شده در بازدارندگي دشمن و عبور نظام از موانع ايجادي نقشي كليدي ايفا ميكنند، به نظر ميرسد نقش قدرت نظام در توليد انسجام ملي از آنجا كه به نقش مردم در توليد قدرت برميگردد اهميت راهبردي بيشتري دارد و دقيقاً دشمن همين عامل را نشانه گرفته است.
اين مؤلفه راهبردي خلق حماسه روز قدس را آنچنان كه انجام شد رقم ميزند. خلق حماسه 22 بهمن و 9 دي و مشاركت حداكثري در پاي صندوقهاي رأي به تحكيم مباني نظام از موضع مردمسالاري ديني كمك ميكند. قدرت موشكي، منطقهاي، علمي و ژئوپليتيك بدون اتكا و حمايت مردم عليرغم اهميت بسيار زيادي كه دارند نميتوانند به تنهايي بازدارنده باشند؛ اما آنجا كه پاي مردم و دفاع آنها از انقلاب و آرمانهاي انقلاب مطرح ميشود، هر يك از اين مؤلفهها پژواك چند برابري اقتدار و قدرت را سر ميدهند؛ بنابراين در راهبرد فشار و ذيل آن موضوع مذاكره از اين نظر اهميت مييابد كه بدانيم تودههاي مردم آماج اين هجمه سنگين فشار اقتصادي هستند. در اين تهاجم دشمن منتظر خسته و نااميد شدن مردم از آينده روشن گام دوم انقلاب است. به موازات جنگ اقتصادي، استفاده از عمليات رواني، سايه جنگ و بازي جنگ با تحركات ناوهاي نظامي در تنگه هرمز براي القاي نزديك بودن خطر برخورد نظامي با هدف ايجاد انفعال و سست كردن دلهاي مرعوب از جنگ انجام ميگيرد. امروز آمريكا تمام فشار را وارده كرده و بيش از آن چيزي براي فشار مضاعف ندارد. از اينجا به بعد عمليات رواني و فضاي تبليغاتي جنگ نظامي است كه ميكوشد آن را ابزاري براي كشاندن ايران به پاي ميز مذاكره قرار دهد.
خلق دوقطبي كاذب جنگ و مذاكره براي اختلاف و دودستگي در جامعه و دميدن تقيزادههاي دوران در شيپور ضرورت مذاكره، كه در تداوم خط مذاكره است در دستور كار نظام سلطه قرار گرفته تا در اين جنگ ارادهها، اراده شيطاني خود را تحميل كند.
درباره راهكارهاي مقابله با اين شرايط بايد موارد زير در دستور كار نيروهاي انقلاب قرار بگيرد.
1ـ بهترين راهبرد، حمله به راهبرد دشمن است. دشمن قدرت توليد ملي را نشانه گرفته است؛ پس بايد به تحكيم اين خاكريز اساسي پرداخت، مقهور دوقطبي كاذب جنگ و مذاكره نشد و مذاكرات برجامي و آثار و تبعات آن را تبيين كرد. مذاكره زير سايه فشار يعني پذيرش نتيجه از پيش تعيين شده، پذيرش تسليم و ذلت و پذيرش تغيير رفتار و ماهيت نظام.
2ـ فهم دقيق بازي دشمن، يعني اشراف به اهداف فشار اقتصادي و در ذيل آن مذاكره و در كنار آن فهم عمليات جنگ رواني، بازي جنگ و به ويژه استفاده از ظرفيتهاي داخلي به عنوان پيوست الحاقي فشار بيروني.
3ـ آرايش گرفتن جنگ اقتصادي به ويژه از سوي زمامداران اقتصادي و پرهيز از هرگونه ارسال سيگنالهاي ضعف و ناتواني.
4ـ تغيير زمين ميدان بازي و برهم زدن محاسبات دشمن مبني بر نبود واكنش جدي و عملي در برابر اقدامات او كه اين در ضربالاجل 60 روزه اخير حاصل شده است. در اين ميان تداوم جديت براي فاز دوم كاهش تعهدات برجامي در موضوع نطنز و اراك ميتواند اين تغيير معادله را به نفع نظام اسلامي دگرگون كند.
5ـ پمپاژ تأكيد بر نقاط قوت نظاممند رهبري مقتدر، امتي با بصيرت و خستگيناپذير، سپاه سلحشور در كنار نيروهاي مسلح سرافراز، قدرت ژئوپليتيك و مؤثر، قدرت بومي خودكفا از ايده تا محصول، قدرت عمق راهبردي منطقهاي و دهها مؤلفه ديگر از توانمندي نظام حكايت دارد و تأكيد بر آنها بر ارتقاي روحيه اميد و نشاط در جامعه ميافزايد.
6ـ فرصتسازي از تهديدات با عبرت از گذشته و تبيين چالشهايي كه به عنوان تهديد مطرح بودند و نظام اسلامي توانسته آنها را به فرصت تبديل كند؛ مانند دفاع مقدس، فتنه 88 و جريان خبيث تكفيري داعش.